ادامه نویسی
من ایستاده بودم و از دور اوضاع را نگاه میکردم. قرار بود من جای او باشم ولی حالا او روی صندلی رو به روی کسی
فروردین ۲۵, ۱۴۰۳
بدون دیدگاه
حال و هوای اسفند مثل حال دل عاشقاست. همه تو یه هول و ولای قشنگی کاراشون و با عجله برای یه اتفاق خوب انجام میدن.
فروردین ۴, ۱۴۰۳
بدون دیدگاه
ساحل قلبم
قلبم را ساحل دریای وجودت کردم تا عاشقانه بر روی آن به آرامش برسی غافل از اینکه امواجت آرامش قلبم را از من گرفت و
بهمن ۲۱, ۱۴۰۲
بدون دیدگاه
جااان
رفتم که بروم تنم با من آمد اما جانم جا ماند چطور تن بیجانم را با خود ببرم وقتی تو همراهم نیستی.
دی ۲۸, ۱۴۰۲
بدون دیدگاه