ادامه نویسی
من ایستاده بودم و از دور اوضاع را نگاه میکردم. قرار بود من جای او باشم ولی حالا او روی صندلی رو به روی کسی
من ایستاده بودم و از دور اوضاع را نگاه میکردم. قرار بود من جای او باشم ولی حالا او روی صندلی رو به روی کسی
حال و هوای اسفند مثل حال دل عاشقاست. همه تو یه هول و ولای قشنگی کاراشون و با عجله برای یه اتفاق خوب انجام میدن.
قلبم را ساحل دریای وجودت کردم تا عاشقانه بر روی آن به آرامش برسی غافل از اینکه امواجت آرامش قلبم را از من گرفت و
رفتم که بروم تنم با من آمد اما جانم جا ماند چطور تن بیجانم را با خود ببرم وقتی تو همراهم نیستی.
شاید اگر وقتی دیگر بود تو را با تمام دلتنگیهایت در آغوشم حل میکردم، اما افسوس که آغوشم گنجایش این حجم از سخاوت تو را
گاهنامه ادبی چیترا وابسته به انتشارات بین المللی حوزه مشق منتشر شد. گاهنامه ادبی چیترا وابسته به انتشارات بین المللی حوزه مشق منتشر شد.
چقدر سخت است با کسی بودن و نبودن. همان کس که فریادش سکوت است و سکوتش نبودن. ماندنش، رفتن است و رفتنش نیستی. دلخوش به
اشکالی نداره اگه حوصله انجام کارات و نداری. 🌼اشکالی نداره اگه یه روز موهات و شونه نکنی. 🌼اشکالی نداره اگه یه روز بخوای بشینی و
کلیه حقوق سایت متعلق به مریم اراک می باشد.
آخرین دیدگاهها