کتاب دربارهی راهنمای مردن با گیاهان دارویی نوشتهی عطیه عطارزاده که به سبک رئالیست جادویی یا سورئالیست نگاشته شده است. داستان دربارهی مادر و دختری است که در زیرزمین خانهشان گیاهان دارویی میسازند و میفروشند. دختر در سن هفت سالگی در اثر برخورد گیاهی به چشمانش بیناییاش را از دست داده در حالیکه پدرش اصرار به معالجهی آن داشت نتوانست مادر دختر را قانع کند که او را معالجه نمایند. مادر هم دختر را برمیدارد و از خوی به تهران نقل مکان میکنند و زندگی جدیدی را به دور از هر انسانی در خلوت و تنهایی آغاز میکنند. هیچ کس به خانهی آنها رفت و آمد ندارد ارتباطشان با دنیای بیرون فقط از طریق مردی است که ماهی یکبار میآید و داروهای ساخته شده را به عطاریهای تهران پخش میکند. دنیای دختر نابینا فقط در گیاهان و داروهای گیاهی و زیرزمین و مادرش خلاصه شده است. کاملا با دنیای بیرون بیارتباط است. او فکر میکند زندگی فقط همین خانهای است که در آن زندگی میکند. روزی صدای زنی را در حال گفتگو با مادرش میشنود و متوجه میشود خالهاش دنبالشان آمده تا آنها را برای مراسم پدربزرگش به کاشان ببرد.
زمان رسیدن به کاشان و مواجهه شدن با پسر خالهاش و بو کردن عطرش دنیای دختر کاملا زیر و رو میشود و زندگی برایش معنای جدیدی پیدا میکند. ادامه داستان طوری خواننده را مبهوت میکند که شخصا پیشنهاد میکنم اگر به ژانر سورئالیست یا رئالیست جادویی علاقه دارید حتما کتاب را بخوانید.
یک پاسخ
چقدر جذاااب